"ما"

  

همانقدر که زن راباید فهمید مرد راهم باید درک کرد!

همانقدر که زن،بودن میخواد،مرد هم اطممینان میخواهد!

همانقدر که باید قربان صدقه ی روی ماه بی آرایش زن رفت،باید فدای خستگی مرد هم شد!

همانقدر که باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد،کلافگی های مرد را هم باید فهمید!

تورا بخدا این"من" را زمین بگذار!

"ما" که شدی دیگر زن بودن و مرد نمایان نیست!

این "ما" معنا دارد...

اینکه تا کجا زنانگی هایت را به پای مردت بریزی...

اینکه تا چه حد مردانه بانوی خانه ات را بپرستی...

همانقدر که پشت فریادها وبغض های یک زن دلتنگی نمایان است،

پشت سکوت و بی تفاوتی مرد هم بی تابی نمایان!

تمام کاسه کوزه ها را به پای اخم مردت نشکن دخترک..

مردها گاهی اخمشان هزار معنا دارد غیر از آنچه که درخیال تو میگذرد!

مرد قصه:

مردانه پای بهانه هایش بایست"زن"وقتی تمام خود را در یک در یک چهار دیواری با تو تقسیم میکند

دنیا را هم که بیاورند بگذارند جلوی چشمانش تنها تورا میبیند و تنها تو را میخواهد....

همانقدر که زن باید باشد مرد هم باید باشد

اینجا من نیست...

 همه اش خلاصه میشود در یک دو حرفی ساده:

"ما"

به وسعت آسمان...

خدایای من، معبودم:
 
دلم برایت تنگ می شود ،
 

با آنكه می دانم همه جا هستی،

اما به آسمان نگاه می كنم،چرا كه

آسمان سه نشـانه از تو
 
دارد:

بی انتهـاست
و بی دریـغ
و چون یك دست مهربان،همیشه بـالای سر ماست
خدایا آسمانی دوستت دارم.

محرم ماه حسین (ع)


عاشقانه به اسمان نگاه کن

یاد داشته باش

هر وقت دلتنگ شدی

به اسمان نگاه کن

کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد

و منتظر توست

اشکهای تو را پاک می کند

و دستهایت را صمیمانه می فشارد

تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت

به یاد داشته باش

هر وقت دلتنگ شدی

به اسمان نگاه کن

و اگر باور داشته باشی

می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند

باور کن که با او هرگز تنها نیستی

هرگز

فقط کافی است

عاشقانه به اسمان نگاه کنی......

تنهایی

میخواهم برایت تنهایی را معنا کنم

در ساحل کنار دریا ایستاده ای،

هوای سرد،

صدای موج،

انتظار،انتظار،انتظار...

هی!!!!!

به خودت می آیی،

یادت می آید

دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،

نه دستی که شانه هایت را بگیرد،

نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد...

اسم این تنهاییست...

                                                                                      

                                                

نـــﮧ عاشقـ♥ـانـــﮧ...

آבم ها

فقطـ آבم هـســتـنـב،

نـــﮧ بیشتــر و نـــﮧ ڪمتــر...

اگــر ڪمتر از چیزے کـــﮧ هـسـتنـב نگاهشاטּ ڪنــــے ...

آنـهـا را شـــڪــسـتــﮧ اے!

و اگـــر بیشتـر از آטּ حـســابشان ڪنـــے،

آنـها تـو را مـے شــڪــننـב !

بین ایــــن آבم هاے آבم، فقط بایـــــב عاقلانــــﮧ زنـבگـے ڪرב؛

"" خـــطــا از من استــــــ ""

خطا از من است ، می دانم …

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

خدایا ؛؛ رهایم نکن .....

ساده

می دانی..؟

آدم های ِ ساده..

ساده هم عاشق می شوند..

ساده صبوری می کنند..

ساده عشق می وَرزَند..

ساده می مانند..

اما سَخت دِل می کنند..

آن وقت که دل ِ می کنند..

جان می دَهند..

آدم های ِ ساده.....

چیست افسانه عمر . . .

 

من تو را باز کجا خواهم یافت ؟ 


جز در اندیشه خویش


و به جز قصه هجران و شکیب


چیست افسانه عمر . . . ؟

دلم

دلم هوس یک دوست قدیمی کرده ...

یک رفیقِ شش دانگ ...
یک آرامِ دل ،
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده ،
و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد !
رفیقی که
من نگویم و او بشنود ...
بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببیند ...
رفیقی که بگویمش برو ، اما بماند ...
که نرود ،
وقتی ماندنش آرامم می کند !


نیســت ...
دلم گرفته ایـن روزها
هوای بیقراری ، بدجور هوایی اش کرده ...

عیدتون مبارک

باز کن پنجره هارا ،

که نسیم روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد
و بهار...
روی هر شاخه،

کنار هر برگ

شمع روشن کرده است.

"فریدون مشیری"
آغاز بهار مبارك.....

عیدتون مبارک دوس جونیا

بوس بوس

× لبخند×

کاش میشد که کسی می آمد

باورتیره مان را می شست  و به ما می فهماند :

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره کمی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لبهای همه دور شده...

می گویند

می گویند:

 شاد بنویس،

نوشته هایم درد دارند...

و من،

یاد مردی می افتم

که با ویولونش گوشه ی

 خیابان شاد می زد

اما با چشمهای خیس ...

دیوار

بنویسید به دیوار سکوت:

عشق سرمایه هرانسان است،

بنشانید به لب حرف قشنگ...

حرف بد وسوسه شیطان است و بدانید که فردا دیراست...

واگر امروز،

تاهمیشه دلتان درگیر است...

 پس بسازید رهی را که کنون، تا ابد سوی صداقت برود

حرف هايم

چنديست حرف هايم را

 به نان ريزه هاي حياطمان ميگويم ،

شايد گنجشك ها

هضمش كنند...

من سكوتم حرف است

من سكوتم حرف است، حرف هايم حرف است، خنده هايم حرف است ...

كاش! مي دانستي مي توانم همه را پيش توتفسير كنم....

كاش مي دانستي...

كاش مي فهميدي...

كاش و صد كاش نمي ترسيدي كه مبادا دل من پيش دلت گير كند، يا نگاهم تلي از عشق به دستان تو زنجير كند...

من كمي زودتر از خيلي دير، مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم كرد...

تو نترس؛ سايه ها بوي مرا سوي مشام تو نخواهند آورد.

كاش مي دانستي چه غريبانه به دنبالت، دلم خواهد گشت.

در زماني كه براي غربتت سينه دلسوزي نيست....

دوست داشتن

غريب است دوست داشتن، 

و از آن عجيب تر دوست داشتني شدن، 

وقتي مي دانيم كسي باجان ودل دوستمان دارد...

نفس ها،صداها،نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده،به بازيش ميگيريم.

 هرچه اوعاشق تر،ما سر خوشتر،هرچه او دل نازكتر،ما بي رحم تر،

تقصير ما نيست،تماميه قصه هاي عاشقانه اينگونه به گوشمان خوانده شده است...

                                                                                            دكتر شريعتي

امتحان پایانی فلسفه بود...

امتحان پایانی فلسفه بود. استاد فقط یک سوال برای دانشجویان مطرح کرده بود. سوال این بود: "شما چگونه میتوانید من را متقاعد کنید که صندلی جلوی شما نامرئی است؟" تقریبا یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ های خود را در برگه امتحان بنویسند، به غیر از یک دانشجوی تنبل که تنها ۵ ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد ! چند روز بعد که استاد نمره های دانشجویان را به آنها داد، آن دانشجوی تنبل بالاترین نمره ی کلاس را گرفته بود !! او در جواب نوشته بود: "کدام صندلی؟" پیام اخلاقی: مسائل ساده رو پیچیده نکنین !!   

سرنوشت...

سرنوشت...

تقدير و سرنوشت با هيچ كس دوستي و دشمني ندارد

بلكه آدم بي طرفي است كه راه خود راگرفته و ميرود.

درنظرتقدير و سرنوشت چكيدن يك قطره آب با فروريختن كوه اورست در هيماليا مساوي است

زيرا وقايع مختلف دنيا را از دريچه ي چشم ما نمي بيند و كوچك وبزرگ نمي كند

-تقدير و سرنوشت هرگز اراده ي خوود را بر ما تحميل نكرده و فرمان نمي دهد براي اين كه

سرنوشت ما جز خود ما چيز ديگرنيست وما جز سرنوشت خود چيز ديگ نيستيم.........

                                                                                                         "مدريس مترلينگ"

 

شعرمعلم مهربون

سلام دوستاي خوبم.....

چطورين ؟

اين شعري كه واستون گذاشتمو معلم ادبياتمون خانم يوسفي فرد گفته.....(خيلي دوسش دارم چون خيلي مهربونه)

.

چهره ي چون گل به باد هرهوس آلود مده  /  تا كه ماند در امان از زردي وبي رنگي و پژمردگي 

قامت رعناي خود عرضه مدار بر ناكسان  /  تا نگردد قامتت بازيچه ي يك هرزگي

گوش دار بشنو اين پند گل زيباي من  /  تابماني در امان از هر نگاه در زندگي

برای دوستانم

صبح امروز كسي گفت به من:

تو چقدر تنهايي!

گفتمش در پاسخ:

تو چقدر ناداني!

تن من گر تنهاست، دل من با دل هاست.

دوستاني دارم، همه از جنس بلور كه دعايم گويند و دعاشان گويم.

يادشان در دل من، قلبشان منزل من!

تقديم به همه دوستان خوبم...........

 

سعی کنید

اينگونه نگاه كنيد............

مرد را به عقلش نه به ثروتش.زن را به وفايش نه به جمالش. دوست را به محبتش نه به كلامش.

عاشق را به صبرش نه به ادعيش. مال را به بركتش نه به مقدارش .خانه را به آرامشش نه به اندازه اش.

 اتومبيل را به كارا‌ِييش نه به مدلش. غذا را به كيفيتش نه به كميتش. درس را به استادش نه به سختيش.

 دانشمند را به عملكردش نه به جايگاهش. نويسنده را به باورهايش نه به تعداد كتاب هايش.

 شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش.

 سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش............

تکرار خوبی ها

از تكرار بدمان مي آيد. اما اين تكرار فرق دارد.

 نسل ما عاشق چيزهاي به روز شده است. خودمان را به در و ديوار مي كوبيم تا up date شويم.

 از روز مرگي ها خسته ايم. يك واقعه براي بار اول شيرين است. براي روزها و سال هاي اول جالب است. ولي اگر مدام اتفاق بيفتد، از جذابيت مي افتد.نه؟

خوب بو كن. بوي لاله مي آيد بوي عشق، بوي آزادي، بوي بهمن!

بهمن نوشتن از راه دوره و زماني كه در آن نبودي و هيچ ..........

 

ادامه نوشته

یادم باشد

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم  

حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،     

 نه آن گونه که می خواهم باشند

یادم باشد ........

که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد........

 که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد...

منتظران مهدي به هوش باشند ....

كه حسين را منتظرانش كشتند...

« راز شقایق »

 

 

« راز شقایق »

شقایق گفت :با خنده

نه بیمارم، نه تبدارم

اگر سرخم چنان آتش

حدیث دیگری دارم

گلی بودم به صحرایی

نه با این ...........

ادامه نوشته

"و حرفهایی هست برای نگفتن"!  

 

و حرفهایی هست برای نگفتن!  

  در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود.
و کلمه، بی زبانی که بخواندش، و بی اندیشه ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،
و با نبودن، چگونه می توان بودن؟
و خدا بود و، با او، عدم،
و عدم گوش نداشت،
حرفهایی هست برای گفتن،
که اگر .........

ادامه نوشته

* ایمان *

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد.....

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم.....

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد..................

 گاه گاهي دل من مي گيرد بيشتر وقت غروب

آن زماني كه خدا نيز پر از تنهايي ست

و اذان در پيش است

من وضو خواهم ساخت

از خدا خواهم خواست

كه تو تنها نشويي

 و دلت پر زخوشي ها

دمادم باشد................ 

دنیا

دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...

دنیا

مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت:
 
”سهم منو بده....“ و تو در كشمكش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا
 
بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت:
 
چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“