-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:58
یه روز 4 تا لر سوار آسانسور میشن هر کاری میکنن آسانسور حرکت نمیکنه …. یه مرده با کت شلوار و سامسونت میاد دکمه آسانسورو میزنه …. راه میفته … یکی از لرا میگه : به افتخار آی راننده صلوات
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:56
ترکه میره جنگ : تو خاک عراق خودش رو لخت می کنه و دراز می کشه روی زمین بهش میگن چرا این کار می کنی میگه دارم به خاک عراق تجاوز می کنم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:55
مراجع تقلید پیشنهاد کردند از این به بعد کاربران اینترنتی موارد زیر را قبل از ورود به اینترنت رعایت کنند. اول: قبل از ورود به وب سایت های اسلامی وضو به همراه داشته باشند. دوم: با پای راست وارد وب سایت های مستهجن شوند. سوم: رضایت پدر دختر در هنگام چت با نامحرم شرط است. چهارم: در هنگام ارسال آف لاین هرگز فراموش نکنیم که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:54
جشنواره فیلمهای تخیلی رشت : – زن با وفا – شبی بی عباس آقا -خوش غیرت و سیمرغ بلورین به فیلم( پسری که یک پدر داشت ) داده شد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:53
به یه ترکه میگن چکاره ای؟ میگه : آدم اطلاعاتی که خودشو لو نمیده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:53
قزوینیه وصیت میکنه که وقتی من مردم منو بسوزونید و از من پودر بچه درست کنید !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:52
عشق یعنی زندگی را باختن ، چند سالی بی دلیل با هر الاغی ساختن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:52
یک روز یک عزرائیل میاد خونه ی قزوینیه میگه شناسنامت رو بده می خوام باطلش کنم . قزوینی : زیره فرش جرات داری برش دار
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:51
بسیجی موبایلشو می زا ره رو پیغام گیر می گه لطفا پس از شنیدن دعا ی کمیل پیغام خود را بگذا رید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:50
ترکه میره خواستگاری از دختره خوشش نمی یاد میگه شرمنده ما میریم یه دور میزنیم بر میگردیم .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:50
رشتیه میگن چنتا بچه داری میگه 3تامیگن اسماشونو بگومیگه حسن.حسن.حسن میگن اینا که همه اسماشون یجوره میگه فامیلیشون فرق میکنه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 18:48
خانومه میره دندون پزشکی میگه اقای دکتر من از دندون کشیدن بیشتر از حاملگی می ترسم .دکتره میگه پس زودتر تصمیم بگیر می خوام صندلی رو تنظیم کنم